خود واقعی من واقعا کیست؟؟؟
پنجشنبه, ۲۳ اسفند ۱۳۹۷، ۱۱:۱۶ ق.ظ
روز ها میتوانند هر طور که میخواهند از پی هم بگزرند مهم نیست که در آن روز کار مفیدی انجام دادی یا نه فقظ میگزند چرا در این دنیایی که لحظات اینقدر زود میگزرند بیشتر تلاش نمیکنیم همگی همانند لب هایی هستیم که فقط حرف میزنیم وقت عمل که بشود با بهانه های مختلف مثلا امروز کار داشتم ویا امروز حوصله نداشتم کار را به عقب میندازیم آنقدر عقب که وقتی به خودمان میاییم میبینیم کاغذ های باطله ای شدیم که نه دیگر ارزش خوانده شدن داریم ونه ارزش استفاده کردن کاغذ هایی که فقط خط خطی شدیم بدون اینکه کلمه ای معنادار داشته باشیم مگر نه اینکه بعد هر سختی آسانی ای درانتظار است چرا آدم های صبوری نیستیم چرا برای بهتر شدن تلاش نمیکنیم یک نمونه با رزاش خود من آنقدر به نوشتن علاقه دارم که با صد جمله هم سروته اش، هم نمی آید ولی کی حوصله نوشتن دارد. این را گفتم تا خدایی نکرده فکر نکنید چندان فرقی با شما ها دارم همیشه دوست داشتم تافته جدا بافته ای باشم اما یادم رفته برای تافته ای جدا بافته شدن به کلافی متمایز از تمام کلاف ها نیاز دارم به شب بیداری هایی ... به بی خوابی هایی که شاید کمتر کسی پذیرای آن باشد وای که دلم چقدر میگیرد از خودم وقتی به زود تسلیم شدن ها وزود از پا در آمدن هایم فکر میکنم ولی ناخودآگاهی پوفی بلند میکشم ووبا خودم مدام تکرار میکنم کافیه تمومش کن باید قبلا به این افسوس هایت فکر میکردی الان وقتشه تلاش کنی .تلاش، میفهمی درست است کلمه ای چهار حرفی است اما سازنده چهار ستون برای خانه رویایی ات هست که همیشه آرزویش را داشتی، دیگر کافی است هرچقدر که احمق بودی واونی بودی که واقعا نبودی. خودت باش، مهربون سرسخت وامیدار، خودت همان که از ذره های طلا ساخته شده ، نباش مثل بقیه آدم های این شهر بعد با خودم خنده ای زیرکانه از آن خنده های توی دلی میزنمو وبا خودم میگم بعله من میتونم .چون امید دارم قطعا میتونم...
- ۹۷/۱۲/۲۳